سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت بغض
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
چشم زخم راست است و افسون راست ، و جادوگرى حق است و فال نیک درست و فال بد نه راست ، و بیمارى از یکى به دیگرى نرسد و بوى خوش بیمارى را بهبود دهد ، و عسل درمان بود . و سوارى و نگریستن به سبزه درمان بیمارى . [نهج البلاغه]
نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 86/6/12:: 12:17 عصر
دیر زمانی است که خود را بین زمین وآسمان حس می کنم ...یک حس بی وزنی !و در ادامه یک حس فرو ریختن  ...من خیلی سعی کردم که از این حال و هوایی که   دارم بیایم بیرون ولی نتوانستم !!!!همه ی دوستانم مرا به صبوری  کردن  توصیه کردند هیچوقت نه خودم و نه دیگران نتوانستند درد مرا بفهمند حال که دارم برای خودم و دل خودم تایپ می کنم دلم می خواهد چو.ن سیل ببارد نمی دانم برای چه و اصلا" دیگر به این نمی اندیشم که برای چه بخندم یا گریه کنم چرا که اینها همه دیگر برایم مرده اند هم خنده هایم هم گریه هام !تنها ماحصل تمام  حالاتم یک بغضی است که می خواهد مرا خفه کند ولی نمی دانم چرا نمی تواند !!!!!!!گاهی وقتها می خواهم دور شوم از خودم از دیگران از همه جا و همه کس !!!!!!خدایا به کجا بروم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به کجا ؟؟؟؟؟؟از بس که به دنبال تمام حسرتهایم در کوچه پس کوچه های رو به بن بست دویده ام خسته شده ام ...خسته !!!!!!!نمی دانم عزیزانم چه خواهند گفت و چه تصوری از من خواهند داشت ؟!!!آنچه که خود می بینم سرابی است رو به اتمام !!!!!!!حتی دیگر سراب هم نمی بینم !!هر چه هست تاریکی است و سیاهی ...هر چه هست همین است !!!!!!!!!!!!!!!و یکسره راه رو به بن بست !دلم می خواست اینها را فقط برای دل خودم بنویسم ...فقط برای دل خودم!!!!!!!ولی خوب که فکر کردم دیدم که دلی هم برای من نمانده است ! کسی که بین آسمان و زمین رهاست مگر می تواند دلی داشته باشد ...چشمهایم می سوزد و نگاهم گره خورده به تمام آرزوهای  رو به زوالم !و اینک این منم ، غرق شده در اوهام و اشباحی سرگردان که مرا سخت در خود تنیده اند !

 

   از دلسوزی کردن دیگران بدم می آید،  از اینکه نگاههای ترحم آمیز دیگران را بدوش بکشم نفرت دارم ! از زندگی که سرتاسر یکنواختی خسته شده ام از غل و زنجیر هایی که به دست و پایم بسته شده است ........برایم دل مسوزانید ! ولی مرا بفهمید ..خیلی حرفها است که نمی توان گفت ! این را دکتر شریعتی  گفته است و حقیقت هم همین است ...هر کسی در زندگی خود باید که حرفهایی برای نگفتن داشته باشد ...و باز در ادامه گفته بودند : ارزش هر کس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد !!!! این چند جمله را آویزه ی گوشم می کنم و باز ادامه می دهم به این زندگی سراسر ...خوش به حال دیوانه ها !!!!!احساس می کنم بی همتایم در تقسیم بندی خوشیها و ناخوشیها بین بنده هایش منصف نبوده است !!!!!چرا همیشه عده ای بدبختند و عده ای همیشه خوشبخت !حتی رنگ شادیها و غمهایشان هم با هم  فرق می کند ! رنگ .............می بینید شده ام یک کافر !!!!!!!دارم هذیان می گویم !تبم خیلی زیاد است و ..........حالم خوش نیست !اصلا" خوش نیست !!!!!!و از فاجعه می ترسم !به جایی رسیده ام که نه خود  می توانم دیگران را تحمل کنم و نه دیگران می توانند منی چنین عاصی و غرق در خویشتن را تحمل کنند ...دلم به حال دیگرانی می سوزد که مجبورند مرا تحمل کنند با این حال و روزم !!!!!می خواهم که بخوابم .........یک خواب عمیق و طولانی !چقدر نیاز دارم به خواب ...


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

15395:کل بازدید
6:بازدید امروز
6:بازدید دیروز
درباره خودم
سکوت بغض
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
سکوت بغض
لینک دوستان


آوای آشنا
بایگانی
1
اشتراک